از آنجایی که شیطان از عنصری فرا تر از خاک یعنی آتش
ساخته شده،میتواند خود را در قالب اشکال متفاوتی نشان
دهد.اما این کار در چه زمانی صورت میگیرد؟
وقتی که شیطان نتواند انسان را با دام های متعدد خود یعنی
زینت های دنیوی گمراه کند،از حربه ی دیگری استفاده میکند و
آن اینست که به شکل موجودات متفاوت مانند یک مرد یا زن زیبا
ویا انسانی با صورتی کریهالمنظر در می آید،وبه وسوسه و فریب
وی میپردازد.
به همین دلیل است که ابلیس،اغلب در مقابل پیامبران تجسم میافت
و مستقیم با آنها سخن میگفت.زیرا که هیچگاه نتوانسته بود با سلاح ها
و دام های دیگرش آنها را گمراه کند.
در روایات ائمه ی اطهار (ع) و همچنین در احادیث قدسی نیز به مطالبی بر
میخوریم که طی آن شیطان با یکی از پیامبران گفتوگو میکند.
اما گاهی شیطان در خلال گفتوگو با پیامبران،نه تنها نمیتوانست آنها را به
گناه وا دارد بلکه تحت اختیار آنها در آمده با صداقت به پرسش های آنها
پاسخ میگفت و اعمال شخصیت وانگیزه های خود را معرفی میکرد.
حتی میگوند شیطان طی گفتوگو با حضرت محمد(ص) به سمت قبر حضرت
آدم(ع)میرفته تا به آن سجده کند اما ابوسفیان یا معاویه(یکی از همین دو نفر)
شیطان را از این کار باز داشته و باز او را به بد بودن دعوت میدارن.
روزی یحیی(ع) فرمود ای ایلیس!من دوس دارم تو را در صورت و آفرینشت ببینم.
ودام هایی که با آن مردم را هلاک میکنی ببینم.شیطان گفت با من تنها باش.
شیطان تجسم یافت.چهره ای مسخ شده،وارونهوزشت،هراسناک وبد،تنی
چون تن خوکانوچهره ای چون میمون ها،شکاف چشم و دهانش به درازا،تا برابر
سرش ودندان هایش همه یک استخوان بی چانه و بیریش،موی سرش اندک
روییدهآنهم به سوی بالا و وارونه با چهار دست(دو دست در شانه دو دست
در پهلوها) انگشتان پاهایش به دنبال وپاشنه هایش به جلو و دستش دارای
شش انگشت،گونه اش صاف وسفت،دو سوراخ بینی او به آسمان ونوکی
داشت چون نوک پرنده،چهره اش به سوی پشت،دو چشمش اعمش(آنکه ضعف
بینایی با ریزش اشک داشته باشد)و لنگ و چوله،دارای دو بال،وپیراهنی داشت
بالا زده که رویش زناری بسته بود،و چند کوزه ی خرد به کمربندش آویخته بود
و کنار پیراهنش رشته هایی آویزان بودند،هر رنگ از سفیدوسیاه وسرخ و زرد و
سبز،وناقوس سطبری به دست داشت و کلاه خودی بر سر که به قله اش آهن
درازی سر برگشته آویزان بود.
ادامه دارد….
کتاب کیمیای حقیقت ص 202
برای استفاده از فرهنگ لغت و ترجمه لغات کلیک کنید